آقا با من ازدواج میکنید؟!
ارسال شده توسط محمد صادق توکلی در 88/11/4:: 3:1 عصرچه شد که تصمیم گرفتی از پسر مورد علاقهات خواستگاری کنی؟ میگوید: من مدتی بود به او علاقهمند شده بودم. او یکی از همکلاسیهای فعال و باهوش ماست و پسری محجوب است.
مریم 25 ساله و دانشجوی سال آخر، دختری مستقل و دانشجویی زرنگ به حساب میآید. او شاغل است و به خانواده خود که در شهرستان هستند نیز کمک میکند.
مریم از معدود دخترهایی است که در خود این جسارت را یافته تا از پسری که به او علاقهمند است خواستگاری کند.
میدانید که یافتن سوژهای مثل او چندان راحت نیست، اما آشنایی که با او دارم سبب میشود بتوانم در مورد این موضوع با او صحبت کنم.
از او سوال میکنم: چه شد که تصمیم گرفتی از پسر مورد علاقهات خواستگاری کنی؟
میگوید: من مدتی بود به او علاقهمند شده بودم. او یکی از همکلاسیهای فعال و باهوش ماست و پسری محجوب است. چون عادت ندارم در انتظار و اضطراب یکطرفه به سر ببرم و خودم را سریع از حالت تعارض خارج میکنم تصمیم گرفتم تکلیف دلم را روشن کنم و از او بپرسم تمایلی دارد که ما با هم آشنا شویم و به قصد ازدواج صحبت کنیم یا نه.
خوب جواب او چه بود؟
خیلی یکه خورد شاید کمی هم خجالت کشید، اما بعد خیلی مودبانه گفت: من در حال حاضر قصد ازدواج ندارم و اگر شرایط ازدواج داشته باشم به دختر دیگری علاقهمند هستم که هنوز به او نگفتهام. اما مطمئن هستم شما با ویژگیهای مثبت و شخصیتی که دارید ازدواج خوب و موفقی خواهید داشت.
وقتی او به شما جواب رد داد چه احساسی داشتی؟
احتمالا حسی شبیه به مردی که میرود خواستگاری و جواب رد میشنود. شاید هم بهتر. اول داغ شدم و احساس شرمندگی کردم، ولی به خودم مسلط شدم و خیلی زود برای او هم آرزوی موفقیت کردم. ولی بعد کمی حسرت خوردم چون واقعا گزینه مناسبی بود. اما دست آخر متوجه شدم که احساس بهتری دارم. دیگر مجبور نبودم به او فکر کنم و میتوانستم باخیال آسوده به کار و درسم برسم. چون میدانستم او هیچ وقت به ازدواج با من فکر نخواهد کرد بنابراین لزومی نداشت هر نگاه و رفت و آمدش را بپایم و دچار توهم شوم و فکر کنم در فکر من است. در واقع از حالت تعارض خارج شدم و این چیزی بود که برایم لازم بود.
این یک گزینه مثبت است که هر دو طرف آدمهای منطقی بودهاند. یک مورد دیگر هم هست که آن را از زبان یکی از مسوولان ستادهای ازدواج مستقر در دانشگاه شنیدهام.
او میگفت: دختری به من مراجعه کرد و گفت: پسری در دانشگاه است که به او علاقه دارم. فکر میکنم او هم مرا دوست دارد ولی نمیدانم چرا اقدامی نمیکند و نمیدانم با حالت انتظار بدی که دارم چه کنم. حس میکنم دو سال است که من را زیر نظر دارد، اما ابراز نمیکند. میخواهم به من کمک کنید. من اینجا ثبت نام میکنم و فقط میخواهم با او صحبت کنید.
این مشاور ادامه میدهد:
دانشجوی مورد نظر را به دفتر دعوت کردیم و با او صحبت کردیم. از او پرسیدیم که به کسی علاقه دارد یا نه و او جواب مثبت داد و اشاره کرد که شخص مورد نظر یکی از همکلاسیهایش است.
ما به او توضیح دادیم که ازدواج بین یک دختر و پسر که به هم کشش و علاقهای دارند و مشترکات گوناگونی بین آنهاست صورت میگیرد. طبق آنچه عرف است همیشه پسر از دختر خواستگاری میکند، اما این بار یکی از همکلاسان شما خواسته است ما واسطه شویم و از شما بپرسیم که به او علاقهمند هستید یا نه.
وقتی منطقی از ما خواست که او را معرفی کنیم و گفت که مشکلی با این موضوع ندارد ما نام او را فاش کردیم. وقتی نام او را گفتیم چهره اش سرخ شد و از عصبانیت کاغذی را که در دستش تاشده بود مچاله کرد و به هم فشرد. مدتی سکوت کرد و بعد گفت: نه من تمایلی ندارم با ایشان روبهرو شوم چه برسد به این که ازدواج کنم.
این مشاور ادامه میدهد:
حس کردم این همان دختری است که او دوستش داشته بعد از مدتی صحبت گفت: این همان دختر است اما با این کار از چشمم افتاد. او میتوانست کمی صبر کند خودم بالاخره از او خواستگاری میکردم. اگر او اینقدر کم طاقت و جسور باشد برای من گزینه مناسبی نیست. برای من سنتها مهم هستند و میخواستم رفتارهای او را زیر نظر بگیرم و بدانم او گزینه مناسبی است یا نه، اما با این رفتاری که کرد ترجیح میدهم فکر او را از سرم بیرون کنم.
حسین د نیز در این مورد تجربیاتی دارد. او برخلاف شخص قبلی که صحبتهای مشاور دانشگاه را در مورد او خواندید اعتقاد دارد مشکلی در طرح پیشنهاد از سوی دختر وجود ندارد.
او دانشجویی مجرد و 30 ساله است و در مورد احساسی که پس از طرح پیشنهاد ازدواج داشته میگوید: حس میکنم دختری که این کار را میکند جسارت تحسین برانگیزی دارد و ترجیح میدهم خود او مستقیما به موضوع اشاره کند تا اینکه کسی را واسطه قرار دهد چون در این موارد برای حفظ آبروی هر دو طرف هرچه افرادی که در جریان هستند کمتر باشند بهتر است.
وی ادامه میدهد: البته خیلی از پسرها از چنین اقدامی خوششان نمیآید و برخورد غیرمستقیم را ترجیح میدهند.
به اعتقاد وی این کار غیرعقلانی نیست چون گاهی در محیط افراد مناسبی وجود دارند که آدم حتی آنها را نمیبیند و به آنها بیتوجه است و همین کار میتواند مقدمه یک ازدواج خوب باشد.
خواستگاری یک رسم قدیمی است که در تمام دنیا و حتی نزد سایر موجودات نیز مرسوم است و در اغلب جوامع مرد از زن خواستگاری میکند. در برخی اقوام نیز خانواده دختر با ارسال هدایای خاص و معناداری پیشنهاد وصلت میدهند که خانواده پسر نیز در صورت تمایل با نمادی مشابه ابراز نظر میکنند.
اما امروز با تغییر جایگاهها و نقشهای خانواده و کارکردهای آن و راهیابی دختران به جامعه و فعالیتهای اقتصادی به گزینههای دیگری هم میشود فکر کرد. اما هنوز آنچه عمومیت دارد خواستگاری رسمی مرد است. برخی اعتقاد دارند حتی همین خواستگاری رسمی نیز پس از ابراز تمایل رفتاری و کنایی دختر به پسر صورت میگیرد و این مطلب حکایت از احترام و حفظ حیثیت زن بوده است.
برخی کارشناسان خانواده اعتقاد دارند خلاف حیثیت و مقام زن است که به دنبال مرد برود در حالی که «برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و باز جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، اما به اعتقاد برخی دیگر اگر فکر کردن به شخصی باعث شود که دختری درگیری ذهنی پیدا کند روش غیرمعقولانهای نیست که نسبت به این مورد و احتمال ازدواج با شخص مورد نظر صحبت کند که البته این یک موضوع عمومیو در همه موارد نخواهد بود. زیرا طبع دختران نیز این موضوع را نمیپذیرد.»
کلمات کلیدی :